باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی…آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد
فقط مرا در آغوش بگیرد بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود !
نمیدونی ، که چه حالی داره قلبم
نمیدونی ، چه بغضی تو گلومه
نمیدونی ، که چه بیقرارو گریونم
نمیدونی، چقدر، دستاتو کم دارم
نمیدونی، چقدر ، تنهایی بی رحمه
تمومه ساعتا رو، بی تو داغونم
تمومه عمرمو یاده تو میمونم
که واسه ،یه لحظه برگردی به این خونه
ببینی تو نبوده تو، چه دیوونم
بگو ،دستمو میشناسی یا نه
نگو، عطرم واسه تو آشنا نیست
بگو، که هنوزم، منو میشناسی
فقط نگو،نگو که ناشناسی
دیگه دستای سردم، نا نداره
همون مردی ، که بی تو، بیقراره
در “نقاشی هایم” تنهاییم را پنهان می کنم…
در “دلم” دلتنگی ام را…
در “سکوتم” حرف های نگفته ام را…
در “لبخندم” غصه هایم را…
دل من…
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من…
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااااااااااده….
شبیه همین شب ها را دغدغه می شوی
دغدغه ای که دستش بر سرت همیشه به تنبیه بلند بود …
آرام نمی شوی …
نه در آغوش کسی نه در قرص های خودت ….
خودت را مرور می کنی …
هی مرور می کنی
دنیایت میلنگد ….
یک جای قصه ، نقش اول کتاب ، سر خم کرده
یک جای خواب هایت با تعبیرش جور در نمی آید
نمی فهمی …
هیچ وقت نمی فهمی چرا اینگونه ای ….
می خندم !
تظاهـــــر به شادی میکنم !
حرف میزنم مثل همه …
اما …
خیلی وقت است مرده ام !
خیلی وقت است دلم می خواهد روزه ی سکوت بگیـرم !
دلم می خواهد ببارم …
و کسی نپرسد چرا … !
این روزها فقط ادای زنده ها را در میاورم ….
تظاهر به خوشبختی ، دردناکتر از تحمل بدبختی است !
یک روز صبح بیدار میشوی و حس میکنی
چقدر ر ر ر ر ر دوستش داری
و خدا …
از خیلی دور تر ها
دلش برای جای خالی کسی که دیگر نیست می گیرد…
ادامه در ✘ℭoη†iηuê✘
این آخرین باره ، که ما باهم
زیره بارون ، قدم میزنیم خیلی آروم
هردو غمگینیم ، هردو داغون
میریزه اشک ، از چشامون خیلی آسون
آخرین باره که دوباره ، خنده داره
رو لبامون پا میزاره
دیگه از فردا عزیزم
خیلی حاله ما دوتامون گریه داره
گریه داره
هردو هستیم ساکت امّا
پره حرفه تو نگامون
هردوتامونو همیشه ، میسپاریم ما ، به خدامون
به خدامون
…آخرین باره
که دوباره ، خنده داره
رو لبامون پا میزاره
دیگه از فردا عزیزم
خیلی حاله ما دوتامون گریه داره
گریه داره…
تقدیم به همراه زندگیم...
ارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمتتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
عشق بيداد من
باختن يعني لحظه عشق
جان سرزمين يعني يعني
زندگي پاک عشق ليلي و
قمار من مجنون
در عشق يعني ... شدن
ساختن عشق
دل يعني
كلبه وامق و
يعني عذرا
عشق شدن
من عشق
فرداي يعني
كودك مسجد
يعني الاقصي
عشق من
عشق آميختن افروختن
يعني به هم عشق سوختن
چشمهاي يكجا يعني كردن
پر ز و غم دردهاي گريه
خون/ درد بيشمار
عشق من
يعني الاسرار
كلبه مخزن
اسرار يعني
مـن بـدم . . . تـو خـوب بـــاش . . .
دیگــر ، سراغـم را نـگـیـر
خـودم را جـایی در این زندگــی گــُم کرده ام
دنبالـــــم نگرد . . . پـیـدایـم نـمـیـکـنی
نـفـس بـکـش . .
به جـای من هـم اگر تـوانستی مهربـــــانی کن
و بـعـد از مـن ، شـبـهـا بـه سـتـاره ام لـبـخـنـد بـزن
و مـاه کـه کـامـل شد ، از جــانـب مـن آرزویـی کـن
خودت هم منت بر سرم بگذار
و فـرامـوش کـن که زمـانی بـوده ام
خـودم نـیـز ، چـنـیـن خواهـــــم کرد !
ϰ-†нêmê§ |